دکتر حسین پاینده
در پاسخی برآمده از نظریههای علوم انسانی (در اینجا به طور خاص نشانهشناسی، اما همچنین روانکاوی) باید گفت فوتبال در نگاه اول فقط یک ورزش بسیار پُرطرفدار به نظر میرسد که تماشایش برای بسیاری از ورزشدوستان لذتبخش است، اما اگر پوستهی ظاهری این ورزش را کنار بزنیم و با نگاهی تحلیلی، نگاهی برآمده از نظریههای نقادانه و مطالعات فرهنگی، کارکرد آنرا بررسی کنیم، آنگاه فوتبال صرفاً ورزش یا سرگرمی یا حتی هیجان برنده شدن نیست. بیش از همهی اینها، فوتبال نوعی جنگ است، اما جنگ از سنخی دیگر که هم طرز انجام شدنش با جنگهای متعارف تفاوت دارد، هم پیامدهای روانیاش برای فرد و هم تأثیرات فرهنگیاش در جامعه
فوتبال شکلی مبدّل یا دیگرگونه از جنگ است. در هر مسابقهی فوتبال، دو تیم همچون دو ارتش متخاصم در برابر هم صفآرایی میکنند. اگر از منظری نشانهشناسانه به مسابقهی فوتبال نگاه کنیم، میتوانیم بارزترین و آشناترین نشانههای حاکی از حضور نیروهای رزمنده را در میدان فوتبال به چشم ببینیم. بازیکنان لباسهای مخصوصی به تن میکنند که بر تعلق آنان به ملیتی خاص دلالت دارد. نمادها و علائم ملی (مانند پرچم، یا در این دوره از مسابقات جام جهانی برای اولین بار استفاده از طرح یوزپلنگ ایرانی در لباس تیم ملی ایران) نظام نشانگانیِ خاصی ایجاد میکنند تا به سهولت بتوان بین «خودی» و «دشمن» تفاوت گذاشت. این لباسها بیشباهت به لباس فرم (یونیفورمنظامیان) نیست. در میدان جنگ نیز مانند میدان فوتبال باید بتوان نیروهای خودی را به سرعت از نیروهای دشمن تشخیص داد و متمایز کرد، والّا چه بسا همرزمان و همقطاران قربانی آتش خودی شوند، کما اینکه یک پاس اشتباه به بازیکن تیم مقابل میتواند به بهای گزافِ گل خوردن تمام شود.
علاوه بر لباس یونیفورممانند بازیکنان فوتبال، لباسی که در جام جهانی پرچم ملی هر کشور نیز بر آن نقش میبندد، نواخته شدن سرود ملی در ابتدای هر مسابقه، اهتزاز پرچم و سپس قرار گرفتن هر یک از بازیکنان در موضع معیّنی که برایش مقرر شده است، حالوهوای آمادگی برای رویارویی و جنگ را تقویت میکند. سرود ملی نشانی از هویت جمعیِ آحادِ هر کشور است؛ پس نباید تعجب کرد که بسیاری از بازیکنان فوتبال، همچون بسیاری از سیاستمداران و مقامات دولتی در سفرهای خارجی، هنگام نواخته شدن سرود ملی دست خود را بر روی قلبشان میگذراند (نشانهای از عزیز بودن مام میهن). تصویر گریستن ژفریسریدیه (بازیکن تیم ملی فوتبال ساحل عاج) هنگام نواخته شدن سرود ملی کشورشپیش از دیدار با تیم کلمبیا، در هزاران سایت اینترنتی بازنشر شد و توجه بسیار زیادی را به خود جلب کرد، اما این صرفاً یک واقعهی استثنایی و کمنظیر نبود. نِیمار (مهاجم مشهور تیم ملی برزیل) نیز در مراسم آغاز مسابقهی برزیل ـ مکزیک نتوانست مانع از سرازیر شدن اشکهایش شود. برانگیختن احساسات ملی در زمرهی آشکارترین کارکردهای فوتبال است. سیاستمداران تیزهوش که از هیچ فرصت و موقعیتی برای تحکیم پایههای قدرتشان غفلت نمیکنند، به فراست میدانند که این روزها باید همین کارکرد فوتبال را مصادره به مطلوب کنند. با همین شمّسیاسی است که پادشاه و ملکهی هلند در رختکن تیم این کشور حاضر شدند و با اعضای تیم ملیشان عکس یادگاری گرفتند. ایضاً جو بایدن (معاون رئیس جمهور آمریکا) همراه با همسرش در مسابقهی آمریکا در برابر غنا حاضر شد و در مقابل دوربینِ دهها تصویربردار تیم آمریکا را تشویق کرد و آنگلامرکل هم با هیجانی شبیه به هیجانهای دختری نوجوان در برابر دوربینهای متعددی که بر او متمرکز شده بودنداز به ثمر رسیدن گل تیم آلمان در بازی با پرتغال ابراز شادمانی کرد.واژهها، ترکیبهای واژگانی و اصطلاحاتی که برای اشاره به فوتبالیستها و کلاً بازی فوتبال به کار میروند نیز حکایت از این دارند که فوتبال نوعی جنگ است. برای مثال، برخی از اعضای هر تیمی نقش «مدافع» را ایفا میکنند، حال آنکه برخی دیگر «مهاجم»اند. «پیشروی» با توپ به سمت دروازهی حریف غالباً با لفظ «حمله» توصیف میشود و تیمی که نتواند «دفع حمله» کند در «دفاع» ضعیف است. به دروازهبان غالباً با تعبیر «سنگربان» اشاره میشود، سنگربانی که باید در مقابل «هجوم» دشمن «غیرتمندانه» از دروازه دفاع کند. شنیدن ترکیبهای واژگانیای مانند «فشار حملات»، «دفاع سرسختانه»، «ضعف دفاعی»، «مقاومت جانانه»، «حملهی بیامان»، «بازی هجومی» و امثالهم در گفتار گزارشگران شبکههای تلویزیونیای که مسابقات فوتبال را به طور زنده پخش میکنند، دور از انتظار نیست. برای توصیف مسابقهی تیمهای فوتبال عموماً از عبارتهای نظامی مانند «به مصاف رفتن» (به جنگ رفتن) یا «صفآرایی» (گرفتن آرایش رزمی) استفاده میشود و همچنان که در جنگ واقعیْ طرفین مواضع یکدیگر را «به توپ میبندند»، در مسابقهی فوتبال نیزهر تیمی میکوشد تا «دروازهی حریف را بهتوپ ببندد» یا تیم حریف را با چندین گل «درهم بکوبد». سایت «فرارو» در روز مسابقهی تیم ملی ایران با تیم آرژانتین از این تیتر استفاده کرد: «آمادهباش فوتبالی». میتوان افزود که نقش سرمربی هر تیم،طراحیِ«استراتژی» مناسب (اصطلاحی نظامی) و در پیش گرفتن «تاکتیکهای» لازم (ایضاً اصطلاحی نظامی)برای غلبه بر حریف است و در واقع مربیان حکم جنگسالاران یا فرماندهان میدان را دارند، کما اینکه در متون ورزشی برای اشاره به تلاش مربیان برای بیاثر کردن تدبیرها و نقشههای یکدیگراز تعبیر «نبرد مربیان» استفاده میشود.همهی این واژهها و تعبیرها در توصیف جنگ و رویارویی نظامیِ جنگاوران به کار میروند و از این حیث واجد کاربرد دوگانهای هستند که دلالتهای مهمی در خصوص تداعی ناخودآگاهانهی مسابقهی فوتبال با جنگ دارد. شاید هیچ دلیلی برای اثبات این تداعی ناخودآگاهانه متقنتر از این نباشد که موفقیت هر تیم فوتبال را با کلمهی «پیروزی» و ناکامی هر تیم را با کلمهی «شکست» توصیف میکنیم، ضمن اینکه هم برای اشاره به زمین فوتبال و هم برای اشاره به محل رخ دادن جنگ واژهی «میدان» را به کار میبریم («میدان مسابقه»، «میدان جنگ»، «میدان رشادت»، ...).
با این همه، گرچه فوتبال به تعبیری «جنگِ» دو تیم را به نمایش میگذارد، اما این رویارویی نه جنگ به مفهومی متعارف، بلکه شکلی تبدّلیافته یا دیگرگونشده از جنگ است که با استفاده از مصطلحات نظریهی روانکاوی میتوانیم آن را مصداق «جانشینسازی» محسوب کنیم. در فوتبال، مانند جنگ، خشونت رخ میدهد، اما این خشونتْمهارشده و مدیریتشده است، به نحوی که به جای ویرانگری، حظ روانی را در پی میآورد. سازوکار روانی این حظ، تلفیق خشونت با نهی از خشونت است. بازیکن باید با همهی توان به توپ ضربه بزند، اما در عین حال باید از این توانایی برخوردار باشد که توپ را به نرمی با خود همراه کند و پیش ببرد. ضربه توپ را از بازیکن دور میکند، اما «حفظ توپ» هم از جمله مهارتهای هر بازیکنی باید باشد.این دور و نزدیک شدن همزمان، بیشباهت با رابطهای که ما انسانها در ضمیر ناخودآگاهمان با بنیانیترین غرایز خود برقرار میکنیم نیست. مطابق با آموزههای روانکاوانه، غریزه اگر یکسره واپس رانده شود، همانقدر تباهی به دنبال خواهد آورد که اگر یکسره ارضاء شود. سلامت روان در گرو برقراری نسبتی متعادل بین ارضاء و خویشتنداری است، همان مهارتی که فوتبالیست باید سخت تمرین کند تا آن را به دست آورد:حفظ توپ در زمان لازم و پاس دادن آن به دیگری ایضاً در زمان مقتضی. بازیکن حریف را باید، به قول اهالی فوتبال، «تکل» کرد، اما این تکل نباید موجب آسیب جسمانی به او شود، وگرنه بازیکن خاطی از زمین اخراج خواهد شد. با استفاده از اصطلاحات روانکاوان میتوان گفت فوتبال امکانی برای تقویت «خود» (واقعیت) در برابر افراطهای «نهاد» (لذتِمهارنشده)و تفریطهای «فراخود» (اخلاق سختگیرانه) ایجاد میکند. در جنگهای واقعی ارتشهای متجاوز از مرزهای ملی بیرون میروند و سرزمین دیگران را به اشغال درمیآورند. در میدان فوتبال نیز زمین هر تیم با خطوطیمرزمانند از زمین تیم مقابل جدا شده است و بازیکنان به قلمرویکدیگر نفوذ میکنند، اما برخلاف ارتشهای اشغالگر در اینجا هدف باقی ماندن در زمین تیم مقابلنیست. پس از به ثمر رساندن گل، باید به سرعت به زمین خود بازگشت. نفوذ به ساحت دیگری نه به قصد استقرار دائمی و تعدیگری، بلکه باز هم با هدف حظ روانی صورت میگیرد و لذا موقت است. در جنگ واقعی جنایات جنگی به وفور و بیاعتنا به مقررات و قطعنامههای نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل و صلیب سرخ و هلال احمر صورت میپذیرد، اما در جنگ استعاریِ فوتبال حکم داور و همکاران خطنگهدارش قطعی و لازمالاجراست و اگر بازیکنی از آن تخطی کند از میدان بازی اخراج خواهد شد.
جادوی فوتبال را باید در تأثیر شگفتآور ناخودآگاهانهی آن در تأدیب روانی جست. توپ را البته باید به دروازهی حریف وارد کرد، اما هر گونه استفاده از دست برای این منظور نهیشده و مستوجب مجازات خواهد بود. زندگی اجتماعی مستلزم فهم همین اصل ساده است: لذتطلبیِ فرد تا آنجا مجاز است که قواعدجمعیِ التذاذ را نقض نکند. به این ترتیب، فوتبال ورزشی متمدنکننده است، ورزشی که هم به امیال ما مجال بروز میدهد و هم آن امیال را قاعدهمند و مقیّد میکند. فوتبال نوعی جنگ است که در ناپیداترین لایههای خود صلح را ترویج میکند. ترک خشونت ویرانگرانه و ضدبشریِ جنگهای واقعی در زمانهی پُرتنش و بحرانزدهی ما از جمله با فوتبال میسر است. برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال مجال گرانبهایی برای ارضاءمیل عام بشر به صلح و دوستی است، میلی که تاریکترین بخش وجود ما (ضمیر ناخودآگاهمان) با آن عجین است و بالقوه میتواند آن را بروز دهد. تصویر تأملانگیز زیر بازنمودی از همین توان بالقوه است:
این تصویر، همچون خودِ بازی فوتبال، مشحون از دالهایی است که در محور همنشینی مجموعاً نظامی نشانگانی و معنادار ایجاد میکنند. در زمین فوتبال، خطوط مختلفِ سفیدرنگدالهایی معیّنهستند که مدلولهای معیّن را دلالت میکنند و بخشی از نشانگاناین بازی و قواعد معیّن آن را تشکیل میدهند. همچنین است رنگ لباس داور، که از رنگ لباسهای دو تیم متمایز است، سوت زدن او،کارتهای زرد و قرمزی که در صورت لزوم به بازیکنان نشان میدهد، حرکات دستش و نیز پرچم زدن کمکداورها. در تصویر بالا، سه معارض سوری را میبینیم که سلاحهای خود را کنار گذاشتهاند و محو تماشای مسابقهی فوتبال در جام جهانی برزیل شدهاند. دالهای متعدد در این تصویر، روایتی از موقعیت و شخصیتها به دست میدهند. ) تصویر در فایل ضمیمه می باشد )
برای مثال، پرچم نصبشده بر دیوارِ پشت سر معارضان دالی است که تعلق آنان به جبههی مخالفان مسلح دولت سوریه را نشان میدهد. پرچم رسمی سوریه که توسط نیروهای دولتی این کشور استفاده میشود همین طرح را دارد، با این تفاوت که نوار افقی بالای آن به رنگ قرمز است. پرچم دولتی بازنمودی از ایدئولوژی حزب حاکم بعث در این کشور است، همانگونه که پرچم معارضان هم نمادی از ادعای آنان به بازگشت به تاریخ پیشابعثی سوریه. استفاده از این پرچم بخشی از جنگ نشانهشناسانهی معارضان بر ضد دولت سوریه است.
از جزئیات مشهود در تصویر اینطور برمیآید که این مکان، یکی از هزاران خانهای است که ساکنانش در بحبوحهی جنگ مجبور به ترک آن شدهاند و اکنون آوارهاند و شاید اصلاً در خاک سوریه هم نباشند. معارضان ابایی از استفاده از این خانهها برای اهداف خود ندارند. بی اذن دخول وارد شدهاند و از وسایل داخل آن استفاده میکنند، گویی که صاحب برحق آن هستند. این وضعیت بیشباهت به عملکرد عمومی معارضان نیست: بسیاری از آنها به طور غیرقانونی از سایر کشورها وارد سوریه شدهاند، گویی که آنجا کشور خودشان است و ایشان مجاز به انجام دادن هر کاری هستند. اما شاید درخورتوجهترین جنبهی این تصویر، خیره شدن معارضان به تلویزیون و کنار گذاشتن سلاحهایشان است. آنان خود تشنهیجنگاند و اصلاً به منظور جنگ خانهی دیگران را اشغال کردهاند («خانه» به هر دو معنای «منزل» و «وطن»)، ولی جادوی فوتبال (تأثیر روانی این بازی) آنان را از محیط بلافصلشان دور کرده به اقلیمهای دوردستِخیال در عمیقترین لایههای ضمیر ناخودآگاهشان برده است. ولو برای مدتی کوتاه، فوتبال آتش جنگ را خاموش کرده است. اکنون مسلسلها کنار گذاشته شدهاند تا صحنهی اعجابانگیزی از رویارویی از جنسی دیگر و با هدفی دیگر شکل بگیرد. آنچه در این تصویر میبینیم روایتی آشکار است که حکایت از روایت ناگفتهی دیگری هم دارد: شاید سربازان ارتش سوریه نیز، همزمان با این معارضان،به تماشای فوتبال نشستهاند. شاید آنها هم از محنتهای ناشی از جنگ خانمانسوز به حظ ناشی از جنگ استعاریِ فوتبال پناه بردهاند.
خوانش نشانهشناسانهی این تصویر حقیقت مهمتری را هم برملا میکند: پتانسیل فوتبال برای واداشتن تماشاگرانش به تأملی ناخودآگاهانه دربارهی صلح، منافع جنگسالاران را به خطر میاندازد. در خبرها بود که هنگام پخش مسابقهی فوتبال بین تیمهای ملی ایران و نیجریه،گروه تکفیری موسوم به «بوکوحرام» به یکی از مکانهای عمومی در آن کشور که این مسابقه بر روی نمایشگرهای بزرگ برای مردم پخش میشد حمله کردند و چندین نفر را کشتند. همچنین گروه تروریستی موسوم به «داعش» که اخیراً شهر موصل و برخی از مناطق مجاور آن را در عراق به اشغال خود درآورده، طی حکمی عمومی تماشای مسابقات جام جهانی فوتبال را حرام اعلام کرده و خاطیان را با شلاق مجازات کرده است. این موضعگیریها بر ضد فوتبال، فقط ماهیت خشونتطلب و ضدانسانی تروریستها را آشکار نمیکند، بلکه علاوه بر آن، یا مهمتر از آن، چیزی راجع به ماهیت ضدخشونت و انسانیِ فوتبال به ما میگوید. فوتبال تحمیل نظم و قاعده به امیال سرکشی است که اگر سر بر آورند، همچنان که در سوریه و عراق دیدهایم، پیامدی جز ویرانگری و جنایت به دنبال نخواهند داشت. فوتبال مجالی برای اندیشیدن به صلح است و از همین روی باید هم انتظار داشت که جنگطلبان و دهشتآفرینان با آن سر سازگاری نداشته باشند و آن را برنتابند. اگر فوتبال نیاز بشر دوره و زمانهی ما به برونریزیِ هیجانات و اندیشیدن به صلح را اجابت میکند، آنگاه باید گفت یکی از نشاطآورترین راهها برای مبارزه با دهشتآفرینیِ جنایتکاران «بوکوحرام» و «داعش» و امثال آنان لذت بردن از فوتبال است.
منبع:سایت انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات